۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

بالاترین بگذار گرفتارت بمونیم

بالاترین من تو را دوست دارم خیلی زیاد ، من تمام کاربرانت را دوست دارم چون خیلی از آنها آموخته ام ، من روزانه بیشتر از هزار بار صفحه لینکهای تازه رو ریفرش (تازه) می کنم ، من خیلی فعال نیستم شاید به دلیل مشغله زندگی و شاید هم کمکاری ولی کاربرانت انسانهای فرهیخته و از خود گذشته ای هستند که بی هیچ دلخوشی وقت خودشون را برای روشنگری دیگرانی مانند من می گذارند، روزی رو که برای اولین بار با سایتت آشنا شدم دیگه کار از کار گذشته بود دچارت شدم ، دچار این کاربرهای خیلی عزیزت ، برای اولین بار می دیدم که کسایی پیدا می شوند که اینقدر با شهامت می نویسند ، هیچ یادم نمی رود با خودم گفتم اگه قراره انقلاب فکری در ایران بشه از این سایت شروع می شه ، خوشحالی اونروزم یادم نمی ره بله من از اون روز لعنتی گرفتار تو شدم بالاترین ، تو مسافرت ، به محض بیداری ، تو هتل ، تو مهمونی من به تو فکر می کنم و اگه بهت سر نزنم دیوونه می شم ، من عاشق و گرفتار این آزادی تو شدم حالا اگه اینو از خودت بگیری نمی دونم چه کنم .
از دیروز حالم بده ، مثل یک معتاد که تازه فهمیده اعتیاد باهاش چه کرده ، من معتاد این آزادی شدم که توی تو دیدم و حالا که داری اونو ازم می گیری تنم می لرزه سرم گیج می ره من نمی خوام این گرفتاری رو از دست بدم ، بالاترین بالاترین بمون بگذار گرفتار تو باشم ، این یک خواهشه بگذار این لحظه های زیبای آزادی رو تو ریفرش کردن صفحه هات ببینیم بگذار نفس بکشیم تو هوای این لینک ها با محتواهای زمین تا آسمون متفاوت ، بگذار حتی اگه با اختلاف ولی کنار هم باشیم بگذار برای یه بارم شده خودمونو سانسور نکنیم ، بالاترین هیچ مرزی برای آزادی بیان وجود نداره هیچ فیلتری برای تشخیص خوب و بد نیست ، ما خودمونیم که این مرزها رو تعریف می کنیم ، بگذار نفس بکشیم بدون حذف همدیگه و و و ..... به امید دنیای بدون حذف و خشونت ، بدون سانسور و وحشت از رو شدن حقیقت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر