۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبه

برادر شهرستانی تو را چون جان دوست دارم

برادر و خواهر شهرستانی و عزیز می دانم که سکوت امروز تو از ترس نیست ، سکوت امروز تو از جهل نیست.سکوت امروز تو از گرد بی مهریست که بر رویاهایت پاشیده اند ، که خواب های شیرین کودکی را و لبخند زیبای زندگی را و دل خوش را از تو ربوده اند، دستان زحمتکشت را می بوسم ، امروز من می جنگم تا تو فردا لبخند را و آزادی را ، شرف انسانی را تجربه کنی ولی بدان که من می دانم تو از من دلیرتری و آنروز که تو به من بپیوندی از من پیشی خواهی گرفت.من تاریخ سرزمینم را می دانم و می دانم که تو چگونه ایرانمان را هزاران سال با شچاعت بی نظیرت از زیر چنگال خونین این نامردمان نجات دادی.من می دانم که رویای امروز من همچون قطره هاییست که از جان عزیزت که زیر بار این همه درد سخت شده به دورن قلب پاکت نفوذ می کند و فردا تو نیز به من می پیوندی ....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر